. . . شبــیه مه شده بـــودی . . .
. . . نه میــــشد در آغوشت گرفـــت . . .
. . . و نه آنســـــوی تو را دیـــد . . .
. . . تنــــــها می
شد در تــو گم شد
.
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود
از آن آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم...
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: